بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید از یار اشنا سخن اشنا شنید

اولین روز دانشگاه

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ب.ظ

وقتی قرار است راجب یک خاطره بنویسی شروع می کنی به زیرو رو کردن ذهنت و می خواهی از زیر خروار ها خاطره ی بی خود یکی را انتخاب کنی که بیشتر به دلت می نشیند....

از ابتدا شروع می کنم...

اولین ها همیشه پر است از از اضطراب ودلهره پر است از سردرگمی وندانستن مثل اولین روزی که میخواهی بروی مدرسه همه بی دلیل خوشحالی می کنند تا دلهره ی عجیب اولین روز مدرسه کم شود....ولی مگر می شود....

روز اول مدرسه بچه ها این اینده نگری را ندارند که بدانند این جشن که سرشان را باان گرم می کنند،همان شکلات قبل از دکتر است؛وگرنه اولین روز 12سال درس خواندن تا حد مرگ وصبح ها ساعت 6بیدار شدن وتا ظهر نشسین روی نیمکت های چوبی که جشن گرفتن ندارد...

حالا بگذریم...کمی که جلوتر بیایم میرسم به پایان این 12سال عزیز و کنکور جواب ها ودانشگاه...تمام نگون بختی و معطلی برای ثبت  نامش را هم پشت سر می گذاریم و می رسیم به اولین روز رسمی که کلاس های دانشگاه اغاز شد...

ادم اولین روز دانشگاه این اینده نگری را پیدا میکند که اولین روز 4سال  درس خواندن و صبح زود بیدار شدن و هزار دردسر دیگر جشن گرفتن نمی خواهد پس سرش را می اندازد پایین و مثل بچه های خوب راهی دانشگاه می شود...

اگر این ادم کسی باشد مثل من باید بگویم تمام چیزی که یادم می اید اول اینکه در راه گم شدم؛مترو را اشتباهی سوار شدم و نتیجتا دیر رسیدم 

طی راه مدام فکر می کردم که«وای چه اتفاق وحشتناکی،دیر رسیدم» ولی خوب وقتی رسیدم ودر کلاس راباز کردم فورا به این نتیجه رسیدم که دانشگاه انقدر هاهم بد نیست...

وقتی در کلاس راباز کردم استاد را دیدم و چند دانشجوی مسر تر از من که روز اول دانشگاه را جدی گرفته بودیم و بسیار مشتاق علم بودیم ....

خوب در کلاس را باز کردم ونشستم روی یکی از صندلی های ردیف جلو نزدیک پنجره کنار دختری که چند دقیقه بعدش یکی از دوستان عزیزم شده بود...

در واقع این دوست عزیز طی چند دقیقه توانایی خود را در برقراری رابطه و از بین بردن اضطراب طرف مقابل نشان داد وباید بگویم حالا دیگر نظریه ام را راجب دانشگاه پس می گیرم...

ولی خوب جای گفتن دارد که این دوست عزیز ما سه جلسه کلاسش را اشتباه می امده ودر جواب استاد که می گفته:«اسمت توی لیست نیست»با اعتماد به نفس بالا می گفت:«حتما اموزش اشتباه کرده!»

  • نرگس جعفری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی